۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

ایران ای مرز پرگهر…باتو چه رفته است ؟

ای ایران گران شوکت ،زمانی وسعت مرز وبوم تو بجایی می رسید که از کران تا کرانش در یک روز نمی پیمود .
ایرانیان دردانش وآداب واخلاق وفضیلت برهمه ملل سروری داشتند ،علوم هندسه ،جغرافیا ….ونظام دادگستری تو شهره آفاق بود .
جشن سده واردیبهشت ونوروز و…آواز نکیسا ،موسیقی وموسیقار جملگی از ذوق شادمان وخرم این ملت بود .
حیف از تو وافسوس برتو ای ایران ،چه شد آن قدرت آسمانی وعصرکامرانی .
یک مشت تازی لخت وبرهنه ووحشی وگرسنه دزد وشترچران ،سیاه وزرد ولاغر میان ،موشخوران بی خانمان ،شریر وبی ادب و خونخوار مثل حیوان ،بل پست تر از آن بر کاروان هستی تو تاختند .
آنها با سوختن آثار علم علم وحکمت وفنون ،آتشی به دانش آفاق زدند وبه جای نوشته های بزرگمهر حکیم ومزدک فرزانه ،اوراقی بهم ریخته و بی سرو ته بدست ایرانیان دادند که یک جمله آن را کسی نمی فهمد!
آیین پاک وشرف تابناک ایران را براساس دروغ وبنیاد ظلم ودین موهوم وخدای مجهول وپیغمبر امی تبدیل کردند وریشه ایرانیگری ،بزرگواری وکیانیگری را از خاک ایران برکندند وبرباد دادند.
درحماقت ایرانیان وسفاهت آنان هیچ شک وتردیدی برایم باقی نمانده والا هیچ عاقل وفرزانه ای درجهان اطاعا راهزنانی که اورا چاپیده اند ودخت پادشاهان را به اسیری برده اند،نمی کند .
ای ایران زمین تو حالا هم خراب ،شهرهای آباد تو یکسره ویران ،ملت تو جاهل ونادان ،از خطوط آدمیت وحقوق بشریت محروم وبه هرستمی گرفتار .
این فرمانروایان تو هستند سیه دل وبدسگال ،ظالم ونابکار .
این بزرگان تو است که جز چپاول ،خودکامگی وعناد ،قانونی برای زندگی نیافته اند .
این حکام تو است در هدردادن ثروت ملت ،همه سست عنصر وتن پرور وعشرت طلب ،این علنای تو است از هرعلمی بیخبر ند ،همه شریک ظلم اند وطرار ناپرهیز کار
این تجارتواست که جز خیانت ودغل وربا خوردن کاری ندارند .
این اربابا صنعت تو است که به غیر از سرهم بندی کردن پیشه ای ندارند ،آنها از کار دزدیده برطول سوگند دروغ افزوده اند .
این زنان تو است درچادر مستور ،خوار ،حقیر ،ناتوان واسیر.
ای ملت ایران ،زمانی ایران قلب جهان بود ،شما سردفتر دانایی بودید منشور خرد به نام تان مضبوط ودر افق دانش وفن چون تیر اعظم بودید ،اکنون در ظلمات غفلت پژمرده ومکدر گشته اید .
ای پسران و جوانان ایران ،جهانیان بار بندگی واسارت از دوش افکندند وبسوی ترقی وآزادی گام برداشتند .
ما از گلستان گورستان ساخته ایم ،از رگ غیرت به بهره شده ودر گذر سیل بیهوش خفته ایم .چه دیدید که نام ایران یکباره از دفتر ایام سترده شود .
برخیزید هراساسی راکه مباین بنیاد سیاست ومنافع عم است براندازید وایرانی بزرگ وشرافتمند برپادارید ،این زنده به گور شده ها ی ایران را از قبر ذلت وقید اسارت و از دست علمای فناتیک آزاد

"میرزا رضا کرمانی ،روشنفکرپیش از دوران مشروطه "

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر