در خواب زمستانی فرو رفته بهار را فراموش کرده اند
میان تاریکی شب خزیده ، نهار را فراموش کرده اند
به فکر آمدن صبح نیستند ، چنان در خواب غفلتند
اینان به کلی صباح را فراموش کرده اند
بر سر سفره قدرت جمعند و مشغول چپاول
درون بازی قدرت کنار را فراموش کرده اند
به رفتن نمی اندیشند و به خیال خود می مانند
بر متکای قدرت لم زده فراررا فراموش کرده اند
غرق ظلم و جنایت و فساد شده اند
میگیرند و میکشند ،خدا را فراموش کرده اند
دیریست بر پیکره اعتقادات مردم تبر میزنند
یا علی میگویند لیک حیدر کرار را فراموش کرده اند
آزادی خواههان را گرفتند و سپردند به زندان و قبرستان
ندای آزادی خواهی این ملت را فراموش کرده اند
چون خود در خواب خرگوشی به سر میبرند ، گاها"
در توهم قدرت، سیل جمعیت بیدار را فراموش کرده اند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر