۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

آزادی حقیقی

آزادي اين نيست که هر کس هر چه دلش خواست
بکند، بلکه آزادي حقيقي قدرتي است که شخص را
مجبور به انجام وظايف خود مي کند.
‹‹ ماکدونال ››

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

آن چه اسلام به ایران داد…

ماکه عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گورکینم ،مابرای خودمان تمدن وثروت وآزادی وآبادی داشتیم وفقر رافخر نمیدانستیم .همه اینها را از ماگرفتند وبه جایش فقر وپشیمانی ومرده پرستی وگریه وگدایی وتاسف واطاعت ازخدای غدار وقهار وآداب کون شئی وخلاءرفتن برای مان آوردند .همه چیزشان آمیخته به کثافت وپستی وسود پرستی وبی ذوقی ومرگ وبدبختی است .چرا ریخت شان غمناک .موذی است وشعرشان چون ناله است ؟چون همیشه با ندبه وزوزه وپرستش اموات سروکار دارند .برای عرب سوسمار خوری که چندین صدسال پیش به طمع خلافت ترکیده ،زنده ها باید به سرشان لجن بمالند ومرگ وزاری کنند .در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی گند خلاست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادت شان وجلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند .بعد این حوض کثیفی که دست وپای چرکین خودشان را درآن می شویند و به آهنگ نعره ی موذن خاک آلود خودشان دولا وراست می شوند وبرای خدای خونخوارشان ورد وافسون می خوانند .عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان وحشت وکثافت وشکنجه ی جانوران برای خدای مهربان وبخشایش گر است .خدای آنها قهار وجبار وکینه توز است ومدام دستور کشتن وچاپیدن مردمان را میدهد وپیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را می فرستد تا حسابی دخل امت اش را بیاورد وان قدر از آنها قتل عام بکند که تازانوی اسبش درخون موج بزند .تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذت های موهوم شهوانی وشکم پرستی آن دنیا با فقر وفلاکت وبدبختی عمر را به سرمی برد ووسایل عیش ونوش نمایندگان مذهب اش رافراهم بیاورد .همه اش زیر سلطه اموات زندگی می کنند ومردمان زنده ی امروز از قوانین شوم هزار سال پیش تبعیت می کنند .کاریکه پست ترین جانوران هم نمی کنند .به جای اینکه به مسائل فکری وفلسفی وهنری بپردازند ،کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو وسه استعامنه قلیله وکثیره بحث می کنند .این مذهب برای یک وجب پایین تنه از عقب وجلو ساخته وپرداخته شده است ،انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل می کرد ونه سرقدم می رفت خداآخرین فرستاده خودرا مامور اصلاح این امور کرده است !تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بناشده .اگرپایین تنه را از آن حذف کنیم اسلام روی هم می غلتد ودیگر مفهومی ندارد .بعد هم علمای دین مجبورند از صبح تاشام با زبان ساختگی عربی سروکله بزنند ،سجع وقافیه های بی معنی وپر طمطراق برای اغفال مردم بسازند ویا تحویل بدهند .سرتاسر ممالکی که فتح کرده اند ،مدم اش را به خاک سیاه نشاندند وبه نکبت وجهل وتعصب وفقر وجاسوسی ودورویی ودزدی وچاپلوسی وکون آخوند لیسی مبتلا کردند وسرزمینش را به شکل صحرای برهوت درآوردند .اما مثل عصای موسی که مبدل به اژدها شد وخود موسی از ان ترسید این اژدهای هفتاد سرهم ،دارد این دنیارا می بلعد .همین روزی پنج بار دولاوراست شدن جلوی قادر متعال که باید به زبان عربی اورا هجی کرد ،کافی است تا آدم را توسری خور وذلیل وپست وبی همه چیز بار بیاورد .مگر مابرای چه آوردند ؟؟؟

معجونی دل به هم زن از آرا وعقاید متضادی که از مذاهب وادیان وخرافات پیشین ،هول هولکی وهضم نکرده استراق و بی تناسب به هم درآمیخته شده است ،دشمن ذوقیات حقیقی آدمی واحکام آن مخالف با هرگونه ترقی وتعالی اقوام ملل است وبه ضرب شمشیر به مردم زورچپان کرده اند .یعنی شمشیر بران وکاسه گدایی است ،یا خراج وجزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را می بریم .هرچه پول وجواهر داشتیم چاپیدند .آثار هنری مان را ازمیان بردند وهنوز هم دست بردار نیستند وبه هرجا که رفتند همین کاررا کردند .

صادق هدایت

ماهنامه بیداری شماره 45

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

سوگند به خون سهراب وندا…

من خدای تو را نمی پرستم  
در پیشگاهش سجده نمی کنم 
آفریده هایش را سپاس نمی گویم 
و اگر چنین خدایی باشد هرگز او را نمی بخشم آری...
من هنوز آتشی را می ستایم
  که سرزمینم را گرم نگه داشته و 
هموطنانم را هوشیار من تنها بر قله ی دماوند بوسه می زنم 
و شقایق های البرز کوه را می بویم 
بر خاک پاک ایران سجده می کنم 
و خون سبز ندا وسهراب را می پرستم 
بی شک تک پرستشگاه من ایران است
  وتک واژه ی مقدسم آزادی
...

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

اسارت محصول جهالت !

خونریزی برای حسین 

مادامی که جهالت همراه با عقاید پوچ موروثی مذهبی

درجوامع بشری حاکم است

هیچ راهی برای نجات بشریت از

چنگال خونین ومخوف مذهب نیست

چون تنها فراورده جهالت اسارت است .

عروسک های خیمه شب بازی !

انسان ها گاهی آن قدر احمقند
که مثل عروسک های خیمه شب بازی
روزی هزاران بار دست های خود رابرسر می رسانند
ولی نخ هایی را که از ان آویزانند را نمی یابند ...

سکوت

وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی،
برپایه های لغزان واژه ها تکیه نکن

سرزمین بزدلان


درسرزمین بزدلان روباه چون شیر می غرد .

اگراسلام نمی آمد ...

اگر اسلام نمی آمد ،
سرحسین پسر علی از تن جدا نمی شد وزندگی اش به فنا نمی رفت .
اگر اسلام نمی امد ،
سرعلی پدرحسین هم شکافته نمی شد وجانش را از دست نمی داد .
اگر اسلام نمی آمد،
یازده امام یکی پس از دیگری کشته نمی شدند واخری هم مفقودالاثر نمی شد ،
اگر سروکله این دین پیدا نمی شد،
جنگ های خونبار خندق -بدر-احد وغیره درنمی گرفت
وآن همه کشتار صورت نمی گرفت
به احتمال زیاد اگر محمد پیروز نمی شد واسلامش رواج نمی یافت،
یک دختر هفت هشت ساله خردسال را مرد پنجاه ساله به بستر نمی کشانید
وجنایت زشت تجاوز به یک بچه اتفاق نمی افتاد .
اگر اسلام نمی آمد،
با رواج تمدن که کشور ما سرامد آن روز جهان بود
به ته جدول کشورهای جهان سوم سقوط نمی کردو
به همین شکل کشورهای قدیمی وآبرومند جهان 
مانند مصر ،سوریه ،لیبی ،عراق ،یمن وغیره به فلاکت امروزی درنمی غلطیدند وبراستی اگر اسلام نمی آمد،
چه جهان با امنیت ،بدون تروریسم وبدون تعصبی بوداین جهان ...

آری مطمئناًاگر اسلام بدگوهر انسان کش زن ستیز
با مژده ی دروغ برادری وبرابری تشریفش را نمی آورد .
چه جهان بهتری داشتیم .

جهان

جهان گنجشکی ساده لوح است 
که بدون مقاومت 
به مسلخ می کشانندش 
با لباسی از حروف شاداب وساده لوحانه

شرم آور است ...

 شرم آور است مردم وملتی برای مخترعان ومکتشفان ،متخصصان،پزشکان ،جراحان ،سیاستمداران ،اقتصاددانان ،زحمتکشان وانسان های نیکخواه کشور خود نه جشن زایش ونه سالروز تولد وسالگرد مرگ ویاروز سپاسگذاری برگزار نمی کند  .
ولی همین مردم برای بیگانگان ،دشمنان وآفریدگان مرگ وفقر ونیستی مانند پیامبران وامامان وجنایتکاران چه مراسم جشن زادروز وبعثت وضربت خوردن وغیره را می اندازند .ان هم چه جانانه وبی وقفه وهرساله .
شرم آورترمی شود که این برپاکنندگان این معرکه های ننگین  به درجه دکتری ومهندسی وچیزهایی دراین حدرسیده اند وبجای تعمق درعلم ،درمعرض تعفن دین قرار گرفته اند وزندگی خودرا تباه پیشرفت این کارها کرده اند .
براستی که شرم آور است این نخبگان دین زده ،خیمه های خیانت خود را درشکل مسجد وبنیاد ومرکز دینی ،به هرجا که رسیدند بپاساختند وزوزه های واحسینا و وا محمدا سردادند وجهان را آلوده اندیشه های کثیف خود نمودند ...
براستی شرم برآنها باد .

بدون تیتر

بسپاریم برسنگ مزارمان تاریخ نزنند
تا آیندگان ندانند 
بی عرضگان این برهه از تاریخ ما بوده ایم !

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

یار دبستانی…


يار دبستاني ام!
نمي دانم در كدام بندي
و بر تو چه مي گذرد
فريادهايت در وجودم جاريست
دردهايت در رگ هايم تكثير مي شوند...
 منبع : نیوند

احترام به مذهب ، چرا؟

اخیرا یکی از دوستان عزیزروشنفکر نوشته ای از ریچارد داوکینزرو گذاشتن تو وبلاگشون که واقعا هرشخص خردمندی  را به فکرفرو می برد پیشنهاد میکنم ازکناراین مطلب سرسری نگذرید ...
 
""اگر مذهب را مورد انتقاد قرار بدهی ، اغلب کسی با حالت محکوم کننده می گوید : شما ممکن است به خدا اعتقاد نداشته باشید ، اما حداقل می توانید کمی احترام برای کسانی که اعتقاد دارند قائل شوید. 
ممکن است با خود فکر کنید ، شاید راست می گویند ، اشکالی ندارد که به آنها کمی احترام بگذاریم ، بالاخره هیچ کس دوست ندارد که رک به او گفته شود مذهبش مشتی توهمات آشغال و بسیار مضر در دنیاست ، که چیزی که آنها به آن می گویند ایمان ، صرفا لباسی است برای فضیلت و اعتقادات خالصانه آنها ، کتی است که بر تن انسانیت دوخته اند ، این دل هر کسی را به درد می آورد.
پس بله ، شاید من بتوانم کمی احترام بگذارم ، تنها نکته آزار دهنده این است که من هیچ احترامی احساس نمی کنم. سعی کردم ، واقعا سعی کردم ، اما احترامی وجود ندارد. فکر میکنم باید به خودم دروغ بگویم و تظاهر کنم به خاطر اینکه خاطر مردم رنجیده نشود ، چون این روز ها همه بسیار زود رنج شده اند ، اما حقیقت این است که من در واقع به هیچ وجه اهمیتی برای احساسات آنها قائل نیستم ، حتی یک ذره. و البته می فهمم که وجدانم باید در مورد این قضیه ناراحت باشد ، اما خوشبختانه وجدان من وقتی دست کاریش کنم متوجه می شود ، پس او هم اهمیتی نمی دهد. وجدان من میداند که هیچ دلیلی برای هیچ کس روی این زمین وجود ندارد که به هر طریقی به مذهب احترام بگذارد. درواقع طبق اسناد و مدارک ، مذهب خودش شرایطی را مهیا کرده که دلایل زیادی برای احترام نگذاشتن به او وجود دارد. و صادقانه بگویم در مورد سوء استفاده خیلی کمی که از مذهب شده در مقایسه با آنچه که واقعا درخور آن است ، من تنها می توانم به تحمل ، شکیبایی و ادب غیر قابل باور بی خدایان و سکولار ها اشاره کنم.
اگر شما یک فرد مذهبی هستید ، و انتظار احترام بیشتری برای اعتقاداتتان دارید ، لطفا سعی کنید بفهمید ، به شما و مذهب شما تا همین حالا هم خیلی بیشتر از آنکه لیاقتش را دارید احترام گذاشته شده. ایمان شما یک جوک است ، خدای شما یک جوک است ، خیلی مزخرف است ، خجالت آور است حتی برای کسانی که به آن ایمان ندارند و شما هنوز باید (اعتقاداتتان را) ثابت کنید. تا کنون هیچ اثبات قابل قبولی ارائه نشده و همانطور که همه ما بخوبی می دانیم به نظر هم نمیرسد این اتفاق در آینده بیافتد.
پس به نظر من احترام تقاضای بیجایی است ، بهترین چیزی که می توانید امیدش را داشته باشید ترحم است.
مردم می گویند تو تنها زمانی می توانی ایمان را درک کنی که آن را داشته باشی. من اینطور معنی می  کنم: وقتی از انتقادات خودت چشم پوشی کردی و برای باور مزخرفات فاشیستی در مورد روح خودت را هیپنوتیزم کردی ، آنوقت ایمان را میفهمی. خب من قطعا می توانم این را باور کنم.
مذهبیون دوست دارند از آنها سوال شود ، چون می پندارند که ایمان آنها ماورا خرد است. تنها چیزی که باعث می شود آنها را به شمار بیاوریم. بله ایمان ماورا خرد است همانطور که جرم ماورا قانون است. کلمه "ماورا" برای مذهبیون خیلی پرکاربرد است ، چون آنها هیچوقت مجبور نیستند که توضیح بدهند منظورشان دقیقا از ماورا چیست ، مگر مشتی چرندیات خارج از فهم و عمیق تر از خرد محض و یک سری مهمل در مورد ایمان بدون دلیل. اگر شما بشنوید کسی برای توضیح اعتقادات مهمل خودش از کلمه ماورا استفاده می کند ، 
شما باید دو چیز را بدانید :
1. او نمی داند در مورد چه چیزی صحبت می کند
2. او نمی خواهد شما هم بفهمید در مورد چه چیزی حرف می زند. 
ایمان به هیچ وجه ماورای خرد نیست. ایمان از خرد فراری است زیرا خرد حباب توهمات او را تهدید می کند پس ایمان خرد را شایسته نمی داند همانطور که یک متهم محکوم حقیقت و شواهد را شایسته نمی داند.
اگر شما یک مذهبی هستید ، ایمان ، به شما می گوید یک سری اعتقادات داشته باشید که به هیچ عنوان با عقل جور در نمی آید در حالی که می دانید دیگران از شما می پرسند که چرا آنها با عقل جور در نمی آیند و جوابی ندارید ، به عبارت دیگر تمایل شما برای رد واقعیت به مقدار فضیلت شما تبدیل می شود. پس تعجبی ندارد که مذهب این همه طرفدار دارد.
اما شما برای این فضیلت چه بهایی می پردازید؟
به شما نوید داده شده که ایمان به غیر ممکن ها تنها امید شماست و اینکه هدف شما پرستش چیزی است که از فهم شما خارج است ، و تنها در درون خودتان قابل دسترسی است. تفکرات ، کلمات و هویت شما دیگر در اختیار شما نیستند بلکه وسایلی برای تایید آنهایی هستند که بواسطه ایمان بر شما ارجحیت دارند. کسانی که به شما گفته اند شما از بدو تولد مشکلی داشته اید ، مشکلی که تنها با اطاعت از آنها حل می شود ، از لحظه که به دنیا آمده اید تا لحظه ای که می میرید. و این در واقع این حال شما را بد نمی کند ، نگران نباش ، ما می توانیم به این کار اسم خاصی بدهیم که باعث بشود احساس بهتری داشته باشید و فکر کنید هنوز شان و مقامی دارید ، بیایید اسمش را بگذاریم ایمان ، و بیایید فکر کنیم از همه فضلیت ها بالاتر است ، و بیایید وانمود کنیم که این اختیار است ، در حالی که همه ما می دانیم هیچ چیز در مذهب شما اجازه ندارد اختیاری باشد ، چون این به شما نیرو و آزادی می دهد ، دو چیزی که مذهب شما می خواهد تا حد امکان از شما دور باشد.
ایمان چنگکی است که روحانیون به درون شما انداخته اند ، طناب نامرئی است دور گردن شما و شما را به سمتی می کشانند که به سود و منفعت خودشان است نه شما. یک بن بست ، یک دنیا محدودیت است ، دنیایی است که شما را وادار به اعتقاد داشتن به چیزی می کند که درمغزتان فرو شده بدون اینکه چنین احساسی داشته باشید. اما شما مجبور شدید و می توانید هر لحظه ای که اراده کنید دست از وانمود کردن بردارید.
ایمان فضیلت نیست ، کناره گیری از واقعیت ، خود هیپنوتیزمی و اقدامی بزدلانه است. وعده هایش پوشالی است و پنهان شدن در پس آن مثل وانمود کردن به فلج بودن است. من واقعا نمی فهمم این چیست که من باید به آن احترام بگذارم. باید خیلی کج فهم باشم که به چنین چیز مضری احترام بگذارم. چیزی که وجودش به یک ذهن بسته بستگی دارد ، و مشخصا انسانیت را به راه اشتباه می کشاند و اطلاعات اشتباه در مورد خودمان و واقعیت به ما می دهد. احساس می کنم اگر به آن احترام بگذارم ، بی دریغ به حماقت و جهل انسان ها کمک می کنم و این تنها چیزی است که من نمی خوام انجام دهم.

برگرفته از وبلاگ IRANIAN ATIESTS

خدا را فراموش کرده اند…

در خواب زمستانی فرو رفته بهار را فراموش کرده اند
میان تاریکی شب خزیده ، نهار را فراموش کرده اند
به فکر آمدن صبح نیستند ، چنان در خواب غفلتند
اینان به کلی صباح را فراموش کرده اند
بر سر سفره قدرت جمعند و مشغول چپاول
درون بازی قدرت کنار را فراموش کرده اند
به رفتن نمی اندیشند و به خیال خود می مانند
بر متکای قدرت لم زده فراررا فراموش کرده اند
غرق ظلم و جنایت و فساد شده اند
میگیرند و میکشند ،خدا را فراموش کرده اند
دیریست بر پیکره اعتقادات مردم تبر میزنند
یا علی میگویند لیک حیدر کرار را فراموش کرده اند
آزادی خواههان را گرفتند و سپردند به زندان و قبرستان
ندای آزادی خواهی این ملت را فراموش کرده اند
چون خود در خواب خرگوشی به سر میبرند ، گاها"
در توهم قدرت، سیل جمعیت بیدار را فراموش کرده اند

روزگار غریبی است ...

اگر اسم واتهامش را درنظر نگیریم ،چیزیش عوض نمی شود 
می کشند ومی کشند ومی کشند ...
چه قصابخانه ای است این دنیای بشریت !
اما قربانی اصلی ،انسان اندیشمند ،انسان آزاده ،هیچ کجا درخانه خودش نیست ،
همه جا تنهاست ،همه جا دراقلیت محض است.

چگونه می توان برای جهان نوین طرحی ارائه داد
درحالی که تعصب مجالی به اندیشه نمی دهد ؟

چگونه می توان دستی به برادری پیش برد
وقتی که تو وجود مرا نجس می شمری ؟
 
چگونه می توانم درکنار تو حقی برای خودم قائل باشم
وقتی که تو خود را مولا وصاحب من میدانی وخون مرا حلال می شناسی ؟
 
چگونه می توان درحق وناحق سخن من عادلانه قضاوت کنی ،
تو که پیشاپیش قبل از ان که من لب به سخن باز کرده باشم
مرا به کفر وزندقه متهم کرده ای ؟

بدون تیتر

هدفمند کردن یارانه ها !

چرا؟

دراسلام فرد بی حرمت ،زن برده ،کودک دررده احشام ،

عقیده آزاد ،موسیقی ،وس.ک.س گناه کبیره است .

م.حکمت

آیا می دانستید ؟


روحانیون به این دلیل لباس های بلند وگشاد می پوشند 
چون پول پارچه را دیگران داده اند .

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

درظلماتی که شیطان وخدا جلوه یکسانی دارند 
مسلک ها به جز بهانه ی دعوایی نیست 
بر سرکرسی اقتداری...

خرد یا ایمان …

انسان یا از خرد گسسته می شود یا از ایمان ،
آرایش کردن ایمان نشان خوار ساختن خرد انسان است .
کسانی می توانند ایرانیان را درسرنگون ساختن حکومت اسلامی یاری دهند
که بتوانند برپایگاه ایران ستیزان که درقم ونجف خانه کرده اند پیروز شوند .
تا زمانی که والیان اسلام دراریای سازمانی هستند
که می توانند پیوسته دود سیاه نادانی را برسراسر ایران بپوشانند
هیچ حکومتی جز با احکام ایران ستیزی بر ایران حکمفرما نتواند شد .
شریعت اسلامی دراحکامی تعریف می شود
که در اجرای اوامر الله حکومت الله را تشکیل می دهد ،
خلیفه مامور اجرای این اوامر است .
اجرای احکام اسلامی بدون داشتن سازمان حکمرانی ،بدون سرکوب مردم ودگراندیشان ،بدون مسجد وآخوند واز همه مهم تر بدون پسماندگی فرهنگی درمردم ،که آن را ایمان به اسلام می نامند ،امکان پذیر نیست .روشنفکران وآزادیخواهانی که می خواهند درکنار آخوند ودرمیان مسلمانان به آزادی ومردم سالاری برسند ،تفاوت آزادی با عبیدالله وتفاوت مردم سالاری با حاکمیت الله را ندیده می گیرند.
در ایران الله حکومت می کند نه مردم ،شریعت اسلام قانونگذار است نه آخوند ،مردم در ایمان به اسلام گرفتارند نه در زندان ،پس باید دست های ضحاک را درپایگاهش بست واو را در کوه البرز میخکوب کرد تا پیوند او با خویشانش گسسته شود ومردم از ستم هزار وچهارصدساله رهایی یابند .

دو دوتا = چهارتا

وجداناً وشرافتمندانه درمغز خود یک محاسبه سرسری بکنید که پس از آمدن محمد وارتقأایشان به مقام پیامبری،چه تعدادی انسان کشته شده وزندگی خودرا باخته اند ؟
برای محاسبه مساله یک بعدی به یک ماشین الکترونیکی نیاز داریدکه حساب کنید
پس از تشریف فرمایی حضرات موسی وعیسی به اضافه خاتم انبیا محمد ابن عبدالله جمعاًچند میلیون انسان بیگناه که یک بار بخت زندگی پیداکرده بودند
سرشان به دار رفت .
قطعه قطعه شدند ،گردنشان زده شد ،خانواده هایشان به باد فنا رفت ،جنگ های خانمانسوز رخ داد ،کینه ها ایجاد شد ،دشمنی ها به پا گرفت وچه جوانانی که می توانستند ده ها انیشتین وادیسون در بین شان پیدا شود،
در جنگ های بی معنای مذهبی به قتل رسیدند ورنگ زندگی کردن را ندیدند .
به راستی شما هنوز جزو پیروان این فلسفه کشت وکشتار وضد زندگی هستید ؟
گمان نکنم که هیچ انسان فهمیده وبااحساسی جزو این پیروان باشد ،
مگر اینکه خودشان را گمراه ونادان بدانند .

حرف حساب

اگر اسلام دین خدایی است ،

چرا پیامبر این خدا با شمشیر به جان مردم افتاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ریشه مسلمانی ایرانیان

یک مسلمان ایرانی تنها از این جهت مسلمان است که پدرش مسلمان بوده و
پدر او نیز به همین دلیل مسلمان که پدری مسلمان داشته است و
پایان این خط زنجیر به زرتشتی فلک زده می رسد
که با شمشیر عرب لا الله الا لله گفته بود
بی آنکه حتی معنی آن را دانسته باشد .

"شجاع الدین شفا – تولدی دیگر"

دروغ

از خوشبختی الهام می گیرم 
من شاعر روزهای زیبا هستم 
برای زندانیان از آزادی
برای مظلومان 
از نابودی ظلم
برای رانده شدگان از کشورم 
از وطن
وبرای گرسنگان 
از نان میگویم 
نوید می دهم که ...
اما این کارها سخت است 
سخت است دروغ گفتن

موانع پیشرفت ...

دسته ای هستند دراین کشور که مفت میخورند ،
وکاری که از دستشان برمی آید ایستادگی دربرابر پیشرفت است 
آنها نه بافنده اند ،نه ریسنده اند ،
نه سازنده اند ،نه کارنده اند ،نه دوزنده اند ،
نه میخرند ونه می فروشند 
ودریک کلام دراین جامعه هیچ کاره اند .

"احمد کسروی "

شما میدانید این دسته درجامعه ما چه قشری هستند 
زیاد نیازی به فکرکردن نیست
چون مثل گاوپیشانی سفید درمیان ماانگل وار
از جهل وخرافی بودن ما سود می برند...
به امید روزی که ایران ازاین  قشر سربارتهی گردد
که همانا اولین کلید ورود ما به عصر پیشرفت وترقی ست ...

روحانی!

تا زمانی که جامعه شغل شرفتمندانه ای برای روحانیون پیدا نکند 
این گروه مفتخور
سربار وانگل اجتماع انسان خواهند بود .

یلدا برایرانیان آریایی مبارک باد

يلدا يعني يادمان باشد که زندگي آنقدر کوتاه است
که يک دقيقه بيشتر با هم بودن را بايد جشن گرفت
يلدايتان مبارک.

۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

ایران ای مرز پرگهر…باتو چه رفته است ؟

ای ایران گران شوکت ،زمانی وسعت مرز وبوم تو بجایی می رسید که از کران تا کرانش در یک روز نمی پیمود .
ایرانیان دردانش وآداب واخلاق وفضیلت برهمه ملل سروری داشتند ،علوم هندسه ،جغرافیا ….ونظام دادگستری تو شهره آفاق بود .
جشن سده واردیبهشت ونوروز و…آواز نکیسا ،موسیقی وموسیقار جملگی از ذوق شادمان وخرم این ملت بود .
حیف از تو وافسوس برتو ای ایران ،چه شد آن قدرت آسمانی وعصرکامرانی .
یک مشت تازی لخت وبرهنه ووحشی وگرسنه دزد وشترچران ،سیاه وزرد ولاغر میان ،موشخوران بی خانمان ،شریر وبی ادب و خونخوار مثل حیوان ،بل پست تر از آن بر کاروان هستی تو تاختند .
آنها با سوختن آثار علم علم وحکمت وفنون ،آتشی به دانش آفاق زدند وبه جای نوشته های بزرگمهر حکیم ومزدک فرزانه ،اوراقی بهم ریخته و بی سرو ته بدست ایرانیان دادند که یک جمله آن را کسی نمی فهمد!
آیین پاک وشرف تابناک ایران را براساس دروغ وبنیاد ظلم ودین موهوم وخدای مجهول وپیغمبر امی تبدیل کردند وریشه ایرانیگری ،بزرگواری وکیانیگری را از خاک ایران برکندند وبرباد دادند.
درحماقت ایرانیان وسفاهت آنان هیچ شک وتردیدی برایم باقی نمانده والا هیچ عاقل وفرزانه ای درجهان اطاعا راهزنانی که اورا چاپیده اند ودخت پادشاهان را به اسیری برده اند،نمی کند .
ای ایران زمین تو حالا هم خراب ،شهرهای آباد تو یکسره ویران ،ملت تو جاهل ونادان ،از خطوط آدمیت وحقوق بشریت محروم وبه هرستمی گرفتار .
این فرمانروایان تو هستند سیه دل وبدسگال ،ظالم ونابکار .
این بزرگان تو است که جز چپاول ،خودکامگی وعناد ،قانونی برای زندگی نیافته اند .
این حکام تو است در هدردادن ثروت ملت ،همه سست عنصر وتن پرور وعشرت طلب ،این علنای تو است از هرعلمی بیخبر ند ،همه شریک ظلم اند وطرار ناپرهیز کار
این تجارتواست که جز خیانت ودغل وربا خوردن کاری ندارند .
این اربابا صنعت تو است که به غیر از سرهم بندی کردن پیشه ای ندارند ،آنها از کار دزدیده برطول سوگند دروغ افزوده اند .
این زنان تو است درچادر مستور ،خوار ،حقیر ،ناتوان واسیر.
ای ملت ایران ،زمانی ایران قلب جهان بود ،شما سردفتر دانایی بودید منشور خرد به نام تان مضبوط ودر افق دانش وفن چون تیر اعظم بودید ،اکنون در ظلمات غفلت پژمرده ومکدر گشته اید .
ای پسران و جوانان ایران ،جهانیان بار بندگی واسارت از دوش افکندند وبسوی ترقی وآزادی گام برداشتند .
ما از گلستان گورستان ساخته ایم ،از رگ غیرت به بهره شده ودر گذر سیل بیهوش خفته ایم .چه دیدید که نام ایران یکباره از دفتر ایام سترده شود .
برخیزید هراساسی راکه مباین بنیاد سیاست ومنافع عم است براندازید وایرانی بزرگ وشرافتمند برپادارید ،این زنده به گور شده ها ی ایران را از قبر ذلت وقید اسارت و از دست علمای فناتیک آزاد

"میرزا رضا کرمانی ،روشنفکرپیش از دوران مشروطه "

فریب بزرگ 1

امام خمینی دردوزمان ودوشرایط متفاوت

حالت اول

در حکومت اسلامی

همه افراد دارای آزادی کامل در هر گونه عقیده ای خواهند بود.

مصاحبه با سازمان عفو بین الملل ۱۹ آبان ۱۳۵۷


حکومت اسلامی ما

اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور میگذارد.

مصاحبه با رویتر ۴ آبان ۱۳۵۷


حالت 2

در انقلابی که در ایران حاصل شد

در سرتاسر این مملکت فریاد مردم این بود که ما اسلام میخواهیم.

این مردم قیام نکردند که مملکتشان دمکراسی باشد.

قم ۱۹ آذر ۱۳۵۸

به آنها که از دموکرسی حرف میزنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. 

میخواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند.

ما قلمهای مسموم آنهایی را که

صحبت ملی و دمکراتیک و اینها را میکنند میشکنیم.

قم ۲۲ اسفند ۱۳۵۷

 

"قابل توجه سبزاندیشانی که هنوز درخط امام حرکت می کنند
وخواهان دموکراسی دینی هستند !

۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

انسان

انسان بركه اي است
كه بدون بدون تغيير مداوم
مرداب خواهد شد.

۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

تیتر یک !

تیتر یک
بوی نان تازه می‌داد
که قرار بود در سبد خانوار هر ایرانی قرار گیرد
و تیتر یک
از بیمه‌ی رایگان
و تحصیل رایگان
حرف می‌زد
و تیتر یک
احقاق حقوق کارگران بود
و تیتر یک
بانگ بلند آزادی بود
و روزنامه را انداخته بود زیرش
تا از سرما نمیرد،
روزنامه‌خوابی که همیشه گرسنه بود
و مریض بود
و درس نخوانده بود
و یک بار
تنها یک‌بار که به بانگ بلند فریاد زده بود؛
- آزادی،
برای همیشه از کار اخراجش کرده بودند

...
تیتر یکی برای شهدایی که در "خشونت حداقلی" عاشورای 88

جان خود را فدای امان بزرگمان آزادی نمودند …

یادشان جاودان

۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

حجاب


مردی ژاپنی دراوایل انقلاب در ایران زندگی میکرد روزی با همسر خود به یک رستوران رفت ودرآنجا از همسرش خواستند روسری به سرکند وبه او یک روسری هم دادند مرد ژاپنی از انان تقاضای یک روسری اضافه نمود وخودش انرا به سرکرد وقتی پیشخدمت های رستوران توضیح دادند که فقط زنان باید حجاب داشته باشند ونه مردان ،درپاسخ گفت :
اگر همسرم مجبور است
 کاری را برخلاف میل خود انجام دهد ،من هم وظیفه خودم میدانم که با او همراهی نمایم .
چرا مردان ایرانی هرگز درمقابل حجاب
 واکنشی نشان نمی دهند
تا بگویند این تحمیل را برزنان ما روا ندارید .

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

زندگي ماچیست؟

زندگي ماچسيت؟؟
در ميان شعله هاي اين جهنم مي خنديم ،گريه مي كنيم ،
مي ترسيم ،مايوسيم ،اميد واريم ،
مي روئيم ،رشد مي كنيم ، گل مي دهيم ،پ‍‍‍‍ژ مرده مي شويم .
ليكن لهيب اين آتش سوزنده ي ما ابدي است
آيا نسلهاي آينده ما نيز در اين جهنم
 براي هميشه وتا ابد خواهد سوخت؟؟
اصلا زندگي ما به معني حال وجود ندارد ،
زندگي ما به فردا احاله مي گردد ،
و ما به فردا علاقه منديم ،
فردايي كه امروز نمي شود
ودر پي خود فرداي ديگري دارد
با وجود آن اين فردا مرجع اميد ماست ،
فردا، آهنگ يكنواخت وتنها آهنگ اميد بخشي است
كه در سر تاسر جهنم ما طنين مي اندازد
فردا سرور دائمي ماست ، فردا نان خواهيم خورد ،
فردا دفع ظلم خواهد شد ،
فردا آلام ومصائب ما كمتر خواهد شد ،
فردا دژخيمان دست از شكنجه وتعذيب ما خواهند كشيد
فردا صداي شلاقي كه استخوانهاي ما را خرد مي كند
 شنيده نخواهد شد
ما منتظران اين فردا هستيم
هر سطري از اين نوشته ها عذاب وجزائي است
 كه بر ما تحميل شده است 
دراين جامعه حرف بد جزو جنايت است
، ليكن عمل بد ، پاك ومباح است
در اينجا همه كارهاي بد عملي مي شود ،
بدون آنكه حرفي از آن به زبان آورده شود
تمام حرفهاي خوب زده مي شود ،
بدون آنكه ذره اي عملي گردد
نداي فضيلت وتقوا از زمين به اسمان مي رود ،
ولي فضيحت و رسوايي از در و ديوار مي بارد ،
راستي ودرستكاري اولين الفباي تدريس مكاتب ومدارس است ،
ولي اين نخستين دروغ ونا درستي است
 كه به اطفال ما تعليم داده مي شود
قهقهه ي ما زهر خندي از بغض وعدوان است
 كه به هر طرفي متوجه گردد ،
چون شعله هاي آتش سوزنده وكشنده است
منظره بد بختي وبي نوايي ديگران مسبب نشاط ماســـــــت ،
گر چه ظاهرا با چهره ي معصوم وغمناك مي گوييم: آه بـــــــيچاره!!! 
اما در باطن موجي از مسرت ،
آتش سبعيت دروني ما را تسكين مي نمايد
اينجا سر زمين عجايب واسرار است!

۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

بدون تیتر

در دنیا هیچ بن بستی نیست،
یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت.

به بهانه اعدام شهلا جاهد...


آهای مامور!
به دستانت بگو نلرزند
صندلی را آرام و یا بی‌ملاحظه
از زیر پاهای لخت من بکش.
برای مردن من طناب لازم نیست
من به خفگی بر اثر دروغ عادت دارم
پس لطفآً فقط و فقط
به اجرای حکم در راس ساعت شرعی‌ات بیاندیش
و صندلی را بکش.